آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

آرینا کوچولوی ما

آرینا ۱۳ ساله✨️

آرینا و هدیه روز مادر

خیلی خوشحالم که مامان هستم. وقتی احساسات کاملا پاک دخملی رو دریافت میکنم. خدا رو صدها هزار بار شکر میکنم که این نعمت رو به من عطا فرمود. آرینا از صبح با کمک ماماجی یه کارت برام درست کرده بود. وقتی از سر کار برگشتم دومید و اومد تو بغلم و هول شد که زود تبریک بگه. گفت: مامانی عیدت مبارک اینم هدیه من. فدای دل مهربونت. فدای دستای کوچولوت که این رو درست کرده. و فدای مادر عزیزم که اینقدر با صبر و حوصله درس محبت به آرینایی می دهند. ...
12 ارديبهشت 1392

آرینا و شعر برای ماماجی

ماماجی هر روز به تمام خواسته های آرینایی پاسخ مثبت میدن. کلاخوش بحالشه. از غذای مورد علاقه اش گرفته تا اسباب بازی و لباس و گردش و هر چیزی که فکرش رو بکنید. امروز از خوشحالی چی نمی دونم ولی یه شعر با نمک برای ماماجی خونده که وقتی از سر کار برگشتم و شنیدم کلی خندیدم. مثل ماماجی هیچ کس مواظب بچه نیست نمره بچه داریش همیشه میشود بیست ...
10 ارديبهشت 1392

آرینا و سورپرایز مامان

امروز تولد من بود. همه داشتن به من کادو میدادن و آرینایی هم نگاه میکرد. یه دفعه دوید رفت سر کیف خودش و از توی کیف پولش یدونه اسکناسی روکه داشت در آورد و آورد داد به من و گفت مامان تولدت مبارک. از هیجان نمیدونستم چکار کنم. کلی بوسیدمش. ...
10 ارديبهشت 1392

آرینا و دلسوزی!

 آرینا اومد و به من گفت: مامانی می خوام پولهای تو کیفم رو نگه دارم و نریزم تو قلکم تا هر وقت که شما گفتین آرینا پول داری من بگم بله بفرمایید و .. ، به اینجا که رسید من سریع گفتم قربونت برم الهی فدات بشم که اینقدر مهربونی مامانی. آرینا ادامه داد بگم بله بفرمایید. بریم طلا فروشه برام طلا بخرین. من هم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ...
9 ارديبهشت 1392

آرینا و پارک

  از بعد از تعطیلات عید آرینایی تقریبا هر روز عصر میره پارک. حدود یک ساعت و نیم بازی میکنه. خیلی شادتر و سر حال تر شده. امیدوارم بتونم به این روند ادامه بدم. خدایا شکرت که به ما سلامتی دادی تا از داشتنش لذت ببریم. ...
8 ارديبهشت 1392

آرینا و عمو پستچی

هر روز که آرینا برای پی پی میره دستشویی یه جایزه میگذارم پشت در و میگم عمو پستچی برات آورده تا تشویق بشه و حتما هر روز بره و مشکلی براش پیش نیاد. خیلی خوشحاله که عمو پستچی براش جایزه میاره و همین طور براش حسابی هیجان انگیزه که در رو باز میکنه و یه جایزه پشت در میبینه. خدا جون ازت ممنونم که این کوچولو رو به ما دادی و هر ثانیه شکرگزارت خواهم بود. حفظش کن در پناه خودت ...
2 ارديبهشت 1392